amozzabanB

فناوري

بهترين روشهاي تدريس زبان انگليسي

۲۸ بازديد

۱-ساده بگيريد
اين يكي از مهمترين مراحل آموزش زبان انگليسي به مبتديان است. بسياري از معلمان بيش از حد از زبان انگليسي براي بيان دستورالعمل ها، تمجيد و ساير بازخوردها استفاده مي كنند. به عنوان مثال، گفتن: “You guys, now we’re going to look at a new structure today so let’s get those textbooks out” در يك كلاس مبتدي باعث مي شود زبان آموزان احساس كنند شما از كره مريخ آمده ايد.

بهتر است چيزي شبيه به اين را امتحان كنيد: “؟Take out your textbooks. Okay” و اگر در كشوري كه شما در آن آموزش مي دهيد از نظر فرهنگي مناسب است، مي توانيد علامت OK را نشان دهيد. حركات بسيار مهم هستند و به مبتديان كمك مي كنند درك بهتري از حرف هاي شما داشته باشند. اگر در حال آموزش زبان انگليسي به مبتديان صفر هستيد، اين نكته زندگي شما را نجات خواهد داد.

۲- مطمئن شويد حرف هاي شما را درك مي كنند
يكي از اشتباهات معمان تازه كار كه به آموزش زبان انگليسي مي پردازند اين است كه، فرض مي كنند زبان آموزان درس يا دستورالعمل هاي كلاس را درك مي كنند. در اولين جلسه كار با مبتديان، بزرگسالان يا كوكان، ممكن است زبان آموزان به شيوه آموزش غربي كه در آن دانش آموزان در صورتي كه سوالي داشته باشند دست خود را بالا مي برند، عادت نداشته باشند.

آنها ممكن است از اينكه در مقابل كلاس سوالي بپرسند خجالت بكشند و ترجيح دهند سكوت كنند. براي تدريس زبان انگليسي به مبتديان، بايد بتوانيد زبان بدن زبان آموزان آنها را بخوانيد و وقتي از آنها مي پرسيد متوجه شديد يا نه؟ از روي رفتارشان جواب واقعي را پيدا كنيد.

۳- براي تمرين به آنها زمان لازم را بدهيد
در كلاس هاي مبتدي ESL، شما نمي توانيد انتظار داشته باشيد كه زبان آموزان فوراً مطالب را ياد بگيرند. شما بايد مثال هاي زيادي ارائه دهيد، و مطمئن شويد كه درس را درك كرده اند سپس وقت كافي براي تمرين آنچه به آنها آموخته ايد، را در اختيارشان قرار دهيد.

براي آموزش زبان انگليسي به مبتديان، اين به معناي مجبور كردن زبان آموزان به چندين بار گوش كردن و تكرار كردن ساختارها و انجام تمرين به صورت جداگانه يا با ساير زبان آموزان است. حتماً به آنها بگوييد طبيعي است كه در طول تمرين اشتباه كنند، و لازم نيست خود را تحت فشار قرار دهند.

۴- نمايش دهيد، نگوييد
يكي از روش هاي آموزش زبان انگليسي به مبتديان نشان دادن است. زبان آموزان مي توانند با استفاده از نشانه هاي بصري آنچه كه مي خواهيد به آنها بگوييد، را بهتر درك كنند. در واقع نشان دادن بهتر از آموزش كلامي است.

بنابراين به جاي گفتن “let’s learn the passive tense” سعي كنيد با استفاده از مثال هاي واضح از ساختارهاي زبان مورد نظر، تصاوير، نمايش هاي كوتاه و حركات اغراق آميز، اصول زبان انگليسي را به آنها بياموزيد.

۵- هميشه زبان آموزان خود را تشويق كنيد
اين يكي ديگر از نكات مهم در آموزش انگليسي به مبتديان است. اگر كسي جواب نادرستي داد، فرياد نزنيد: “You’re wrong!” هرگز وهرگز زبان آموزان را در مقابل بقيه خجالت زده نكنيد. زيرا اين رفتار شما مي تواند او را از زبان انگليسي براي هميشه متنفر كند. درعوض، سعي كنيد با تشويق زبان آموزان خود، حتي وقتي اشتباه مي كنند، فضاي دوستانه اي در كلاس ايجاد كنيد.

به عنوان مثال، هنگام آموزش زبان انگليسي به مبتديان، اگر زبان آموز كلمه را درست گفت اما فقط آن را اشتباه تلفظ كرد، در جواب چيزي مانند “Okay, good!” را بگوييد و سپس كلمه را با تلفظ صحيح تكرار كنيد تا هم زبان آموز را خجالت زده نكرده باشيد و هم تلفظ درست را به بقيه كلاس ياد داده باشيد.

 

براي مطالعه ادامه مطلب كليك كنيد...

قواعد رفتاري در فرهنگ انگليسي زبان ها

۱۴ بازديد

دست دادن در كشورهاي انگليسي زبان
در كشورهايي كه دست دادن امري نرمال محسوب مي شود، الگوي كلي به اين شكل است كه مردمي كه دور از هم زندگي مي كنند و در مناطق روستايي ساكن هستند، هنگام دست دادن بدن هاي شان كمي بيشتر از هم فاصله دارد. اين به آن معناست كه شما براي دست دادن؛ بايد بازوي خود را به سمت فردي كه با وي دست مي دهيد كشيده و بدن خود را كمي به سمت او خم كنيد. اين الگو نيز تا حدودي در انگلستان صحيح است، اما در كشورهاي انگليسي زبان حتي مردمي كه در شهرهاي بزرگ زندگي مي كنند، هنگام دست دادن، بدن هايشان از هم فاصله بيشتري دارد و براي دست دادن كمي بدن خود را به جلو متمايل مي كنند.

به جز زماني كه از ديدن فردي هيجان زده و احساساتي مي شويد، دست دادن در حالت هاي عادي در انگليس بايد كوتاه باشد، به طوري كه معمولاً دست ها سه بار بالا و پايين مي رود. زمان هايي وجود دارد كه دست دادن را مي توان كوتاه تر انجام داد و فقط يك بار دست ها بالا و پايين مي رود، براي مثال وقتي كه شما گروه زيادي از افراد را مي بينيد كه بايد با همه شان دست بدهيد و يا زماني كه بعد از تمام شدن جلسه اي دوباره در انتها دست مي دهيد. به طور كلي خيلي كوتاه شدن دست دادن بهتر از خيلي طولاني شدن آن مي باشد. در حقيقت، دست دادن به مدت طولاني و يا بيش از حد بالا و پايين بردن دست ها، نشان دهنده عدم مهارت هاي اجتماعي است كه در كشورهاي انگليسي زبان در شخصيت هاي كمدي استفاده مي شود.

قدرت دست دادن از اهميت ويژه اي برخوردار است؛ هم دست دادن بسيار محكم و هم دست دادن خيلي ضعيف جنبه ي منفي دارد. براي مثال، نحوه ي دست دادن امريكايي ها براي انگليسي ها بسيار محكم تلقي مي شود و گاهي اوقات اين حركت را به پاي خشونت و جاه طلبي امريكايي ها مي گذارند.

در انگليس هنگام دست دادن؛ به جز دست راست از هر تماس فيزيكي ديگري اجتناب مي كنند، براي مثال دست چپ اصلاً استفاده نمي شود. همچنين در آغوش گرفتن هم زمان خيلي به ندرت اتفاق مي افتد. در كشورهاي انگليسي زبان، گرفتن ساعد شخص ديگر هنگام دست دادن معمولاً به اين معني است كه: ” ديدار شما براي من واقعاً مايه ي افتخار است ” يا ” من هميشه مديون شما هستم ” و تنها به زماني اختصاص دارد كه شخصي را ملاقات كنيد كه نقشي مانند قهرمان زندگي شما داشته است.

دست زدن به شانه افراد هنگام دست دادن؛ به نوعي معناي تسلي دادن بعد از يك اتفاق خيلي تلخ است و مثلاً مي تواند به اين معنا باشد: ” آيا بعد از دست دادن همسرتان؛ بهتر شده ايد؟ ” از اين رو اين حركت هم به ندرت اتفاق مي افتد. براي اكثر مردم كشورهاي انگليسي زبان تماس اضافه هنگام دست دادن (كه برخي امريكايي ها انجام مي دهند) بدترين چيز ممكن است، چرا كه تماس هاي فيزيكي اضافي براي مردم انگلستان آزار دهنده است و آنها اين طور فكر مي كنند كه نشان دادن شور و هيجان بيش از حد، زماني كه با موقعيت فعلي / يا احساسات واقعي تان سنخيتي ندارد؛ مي تواند رياكارانه باشد.

براي مطالعه ادامه مطلب كليك كنيد...

۷ رمز يادگيري زبان انگليسي

۱۱ بازديد

راز شماره ۱- Listening
ذهن مانند چتر نجات است. تنها در صورت باز بودن كار مي كند. “

سر جيمز ديوار، دانشمند (۱۸۷۷-۱۹۷۷)

براي تلاشي كه براي تسلط بيشتر بر زبان انگليسي انجام مي دهيد به شما تبريك مي گوييم. بسياري از زبان آموزان ESL مي خواهند بدانند آيا مي توانند مانند يك انگليسي زبان بومي انگليسي صحبت كنند؟ پاسخاين سوال مثبت است!

آيا اين هدف به راحتي تحقق مي يابد؟ خير، اما ممكن است.

ما معتقديم كه شما اين مقاله را مطالعه مي كنيد، زيرا آمادگي و علاقه لازم براي يادگيري را داريد. آيا اين در مورد شما صدق مي كند؟ به اهداف خود در اين زمينه مي رسيد اگر:

الف) دست از تلاش برنداريد، و

ب) از ايده ها و مفاهيم جديد استقبال كنيد.

اگر آنچه در اينجا به شما پيشنهاد مي كنيم را انجام دهيد، در زبان انگليسي پيشرفت خواهيد كرد.

راز شماره ۱: اگر مي خواهيد روان صحبت كنيد، ابتدا بايد:

گوش كنيد ، گوش كنيد، گوش كنيد،

و بعد…

بيشتر گوش كنيد!

اين اولين كاري است كه هنگام يادگيري يك زبان جديد انجام مي دهيد – و براي خوب صحبت كردن كاملا ضروري است.

تعجب كرديد؟ اما اين واقعا درست است. هرچه بيشتر گوش كنيد، زودتر روي زبان انگليسي مسلط خواهيد شد. گوش كردن همچنين به تقويت يك لهجه بهتر (طبيعي تر) منجر خواهد شد.

بسياري از زبان آموزان به ما مي گويند، “متوجه نمي شويم. چگونه گوش كردن به ما كمك مي كند تا بهتر صحبت كنيم؟ ”

خوب، چگونه ياد گرفتيد كه به زبان اول خود صحبت كنيد؟ وقتي كودك بوديد، آيا والدينتان گرامر زبان مادريتان را به شما آموزش دادند؟ آيا در حاليكه مشغول خزيدن روي زمين بوديد سعي كردند به شما ياد دهند كه بخوانيد يا بنويسيد؟

البته كه نه! آنها فقط با شما، با يكديگر، و با بسياري از افراد ديگر صحبت كردند.

و شما چه كرديد؟ گوش كرديد!

بعضي وقت ها منفعلانه گوش مي داديد و بعضي اوقات آگاهانه گوش مي داديد و به صداها، ريتم ها و الگوهاي گفتاري كه در اطراف شما بودند توجه مي كرديد و سعي در فهم آنها داشتيد.

نكته مهم اين است كه شما در زبان مادري خود غوطه ور شده بوديد- به عبارت ديگر زبان شما را احاطه كرده بود. شما مثل يك ماهي بوديد كه در آب شنا مي كرد.

بمدت چند سال، شما همچنان به گوش دادن ادامه داديد. سپس، سرانجام، (احتمالاً در حدود ۲ سالگي) شروع به صحبت كردن كرديد. همه از اين موضوع بسيار هيجان زده بودند، از جمله خود شما – اما به ياد داشته باشيد – در آن زمان، شما براي يك مدت زمان طولاني فقط گوش كرده بوديد!

اول گوش كرديد؛ بعد صحبت كرديد حتما مي گوييد اين يك موضوع “بديهي است” ؟ بله، اما اين يك رابطه بسيار مهم است. اجازه دهيد يك داستان برايتان تعريف كنم.

روزي روزگاري، يك مرد ژاپني باهوش بود كه در زمان آلبرت انيشتين زندگي مي كرد. ( آنها دوستان خوبي بودند.)

در دهه ۱۹۳۰، اين مرد با استعداد چيزي كه روش يادگيري “زبان مادري” ناميد را كشف كرد. شينيچي سوزوكي در كتاب خود: Nurtured By Love توضيح داده است كه چگونه نحوه يادگيري زبان در افراد مختلف را درك كرده است. يك روز ناگهان متوجه شد كه “همه بچه هاي ژاپني مي توانند به زبان ژاپني صحبت كنند!” (۱) البته اين موضوع براي همه بديهي به نظر مي رسيد، و بعضي اوقات وقتي او اين را اعلام كرد، به او نگاه هاي عجيبي مي كردند. اما منظور او اين بود كه انسان از يك توانايي طبيعي و “استعدادي” براي يادگيري يك زبان پيچيده و دشوار برخوردار است – آن هم فقط با گوش دادن به آن!

او به اين نتيجه رسيد كه بين چگونگي “دريافت اطلاعات” و نحوه توليد “آن” ارتباط خاصي وجود دارد. او مربي ويالون بود و شروع به استفاده از اين روش يادگيري زبان براي آموزش ويالون به كودكان خردسال (۳ و ۴ ساله!) كرد. در ابتدا، به آنها اجازه داد تا به مدت چند هفته فقط به موسيقي خاصي گوش دهند. بعد از مدتي آنها توانستند آن قطعه را اجرا كنند – بدون اينكه حتي خواندن موسيقي را ياد گرفته باشند.

اين روش يادگيري به عنوان روش شينيچي مشهور شد و در حال حاضر در گوشه وكنار جهان استفاده مي شود.

منطقي به نظر مي رسد، نه؟ ابتدا گوش مي دهيم، بعد صحبت مي كنيم، بعد مي خوانيم و بعد مي نويسيم. اما اول گوش مي دهيم. اين يك نظم طبيعي است.

” كسي كه هرگز اشتباه نكرده است، هرگز چيز جديدي را امتحان نكرده است.”

آلبرت انيشتين

 

براي مطالعه ادامه مطلب كليك كنيد...

سخت ترين زبان هاي دنيا

۵۳ بازديد

۱- چيني
زباني كه بيشترين تعداد صحبت كننده را در جهان دارد و سخت ترين زبان براي يادگيري فارسي زبانان است‌. اگر قصد سفر به كشورهاي آسيايي را داريد، چيني يكي از بهترين زبان ها براي يادگيري است. در واقع اين زبان جزء غير عادي ترين زبان هاست و ۳۰ زبان ديگر را در خود جاي مي دهد. ماندارين نيز به طور گسترده در جهان صحبت مي شود. تمام اين زبان ها به دليل ادبيات و نوشتار يكسان، چيني محسوب مي شوند. ديگر نمونه هاي شناخته شده، Wu و Cantonese مي باشد.


منابع همچنين نشان مي دهند كه سيستم صدايي در چيني با بيان هاي مختلف انجام مي شود كه همين امر باعث نشان دادن معناي متفاوت در كلمات مي شود، در حاليكه ممكن است از نظر صدا (حروف صدادار و بي صدا) كاملا يكسان باشند. زبان چيني مدرن و استاندارد چهار لحن دارد، در حاليكه تعداد لحن ها در cantonese، شش تا مي باشد. چيزي كه در مورد اين زبان جالب است، اين است كه كلمات چيني تك هجايي هستند.


۲- ژاپني
يكي ديگر از سخت ترين زبان ها براي يادگيري، زبان ژاپني است كه از سه سيستم نوشتاري مجزا استفاده مي كند: كاتاكانا، هيراگانا و كانجي. (اگر شما جزء طرفداران اين زبان باشيد، احتمالا كلمات و عباراتي را به ژاپني بلديد.)


در بيشتر زبان هاي آلماني و رمانتيك، ترتيب كلمات در يك جمله بسيار مهم است؛ مثلا زبان انگليسي را در نظر بگيريد. براي سوال پرسيدن ترتيب كلمات به صورت “is it” مي باشد، در حاليكه در خبري “it is” درست است و باعث ايجاد تفاوت در معنا مي شود. در ژاپن، اين تغييرات با اضافه كردن يا تغيير دادن انتهاي كلمات ايجاد مي شود و به همين دليل است كه يادگيري آن كمي سخت مي باشد. كلمات ژاپني نيز مثل كلمات فارسي ريشه دارند كه به آن بدنه لغت مي گويند. همچنين داراي پيشوند نيز مي باشند كه با تغيير پيشوندها، مي توان معني كلمه را به طور كامل تغيير داد.

 

براي مطالعه ادامه مطلب كليك كنيد...

چگونه انگليسي را روان بخوانيم؟

۶۲ بازديد

همانطور كه مي دانيد، وقتي كتابي را به زبان مادري خود مي خوانيد، لازم نيست براي درك مطالب آن تلاش كنيد. تنها كاري كه بايد انجام دهيد اين است كه يك خط را اسكن كرده و آن را در ذهن خود بخوانيد. اين فرآيند به طور خودكار اتفاق مي افتد.

آيا مي خواهيد در زبان انگليسي هم به چنين سطحي برسيد؟ آيا مي خواهيد بدون يادگيري تمام واژگان جديد موجود در يك متن در خواندن انگليسي پيشرفت كنيد؟

انجام اين كار ممكن است – من اين كار را انجام دادم- و مطمئن هستم كه شما هم مي توانيد!

اگر از نظر درك مطلب در سطح متوسط ​​هستيد مي توانيد خواندن داستان هاي انگليسي ساده را در يك زمان نسبتاً كوتاه شروع كنيد!

اشتباه نكنيد – منظور من اين نيست كه قرار است معجزه اي اتفاق بيفتد. به احتمال زياد شما بايد كلمات جديد زيادي را كه در ۲ – ۳ كتاب اول خود مي بينيد ترجمه كنيد. اولين كتابي كه در ايرلند خريدم را به ياد مي آورم – تاريخچه ايرلند. من در برقراري ارتباط به زبان انگليسي مشكل داشتم، بنابراين تصميم گرفتم انگليسي خود را با خواندن، به خاطر سپردن لغات جديد و مطالعه گرامر بهتر كنم.

 

البته، اين كار مهارت گفتاري زبان انگليسي من را ارتقا نداد، اما من در آن زمان نمي دانستم چه كاري بايد انجام دهم. بنابراين شروع به خواندن كتاب كردم و مجبور شدم تقريباً تمام وقت خود را صرف پيدا كردن معني كلمات جديد در فرهنگ لغت كنم. تجربه خوبي نبود اما واژه هاي بسياري را به من آموخت.

قبل از اينكه به جنبه هاي فني تر خواندن انگليسي بپردازيم، بايد چند نكته را بدانيد.


در ابتدا، به ويژه در كتاب هاي اول، خواندن با خواندن به زبان مادري تفاوت خواهد داشت. كلمات جديد زيادي وجود دارند كه بايد در فرهنگ لغت جستجو كنيد و در نتيجه سرعت مطالعه شما را بطور چشمگيري كاهش خواهند داد. مهمترين نكته در اينجا اين است كه نااميد نشويد و كتاب را دور نيندازيد. سرانجام موفق خواهيد شد.

بدنبال درك ۱۰۰٪ نباشيد! اجازه دهيد يك جمله نمونه را در نظر بگيريم:

One of the novices, reported for the second time for a nocturnal excursion, received two hundred lashes with a scourge (Viking – Odinn’s Child by Tim Severin)

نكته اصلي درمورد مهارت خواندن اين است كه معني كل جمله را بدون دانستن معني تك تك كلمات درك كنيد!

در اين مثال واژگان كليدي novice ، nocturnal excursion، lashes و scourge هستند. در نگاه اول ممكن است همه آنها براي شما عجيب به نظر برسند. اما به نظر من فقط دو مورد آخر ارزش جستجو در فرهنگ لغت را دارند. البته اين به پيشينه زبان مادري شما بستگي دارد، اما اين احتمال وجود دارد كه كلمات novice و nocturnal را قبلا شنيده باشيد. Novice از لغت لاتين novus به معناي جديد سرچشمه مي گيرد و در چندين زبان متفاوت معني مشابهي دارد. اگر به متن جمله توجه كنيد درك اينكه novice شخصي است كه اخيراً به كاري ملحق شده سخت نخواهد بود.

براي مطالعه ادامه مطلب كليك كنيد...

فوت و فن هاي يادگيري يك زبان خارجي

۱۶ بازديد

۱- مكالمه ، مكالمه ، مكالمه. اگر براي يادگيري يك زبان جديد ميانبري وجود داشته باشد، اين است: مكالمه طولاني و مداوم با افرادي كه بيشتر از شما به آن زبان مسلط هستند. يك ساعت مكالمه (با تصحيح شدن و فرهنگ لغت به عنوان مرجع) به اندازه پنج ساعت آموزش در كلاس درس و ۱۰ ساعت آموزش خود خوان ارزش دارد.

چند دليل براي اين مسئله وجود دارد. اولين دليل انگيزه است. برقراري ارتباط با يك شخص زنده كه درمقابل شما ايستاده از يك كتاب يا برنامه صوتي كه در رايانه شما است بسيار ترغيب كننده تر خواهد بود.


دليل دوم اين است كه زبان چيزي است كه بايد پردازش شود، نه حفظ. من متخصص يادگيري زبان نيستم، اما طبق تجربه من ۱۰۰ بار نگاه كردن و به خاطر سپردن يك كلمه در يك كتاب يا از طريق فلش كارت به اندازه استفاده از يك كلمه در مكالمه واقعي موثر نخواهد بود.

من اعتقاد دارم دليل اين امر اين است كه ذهن ما اولويت بيشتري را به اتفاقاتي مي دهد كه شامل تجربيات واقعي انساني و اجتماعي هستند، خاطراتي كه عواطف با آنها گره خورده است. به عنوان مثال، اگر من به دنبلا فعل “to complain” باشم و آن را در يك جمله رو به يك دوست جديد به كار ببرم، احتمالاً در آينده هميشه آن كلمه را با آن موقعيت و گفتگوي ويژه اي كه با آن شخص داشتم مرتبط خواهم كرد. در حالي كه من مي توانم همان كلمه را ۲۰ بار با فلش كارت تمرين كنم، و حتي به درستي ياد بگيرم، اما با توجه به اينكه آن را در عمل به كار نبرده ام احتمالا معني خاصي براي من نخواهد داشت و براحتي فراموش خواهد شد.

۲- اولويت با شدت مطالعه است نه طول آن. منظور من اين است كه مطالعه يك زبان چهار ساعت در روز به مدت دو هفته، از يك ساعت مطالعه در روز به مدت دو ماه براي شما سودمندتر خواهد بود. اين يكي از دلايلي است كه باعث مي شود افرادي كه در كلاس هاي زبان شركت مي كنند هرگز چيزي ياد نگيرند. زيرا آنها فقط ۳-۴ ساعت در هفته آموزش مي بينند و اغلب بين كلاس ها چند روز فاصله وجود دارد.

زبان به تكرار زياد، تجربيات مرجع فراوان و تعهد و سرمايه گذاري مداوم نياز دارد. بهتر است يك دوره خاص از زندگي تان را به آن اختصاص دهيد، حتي اگر فقط ۱-۲ هفته باشد و ۱۰۰٪ خود را وقف زبان كنيد، تا اينكه در طول ماه ها يا حتي سال ها آن را نصفه و نيمه ياد بگيريد.

۳- كلاس ها اعصاب خورد كن و اصراف در وقت و پول شما هستند. با در نظر گرفتن همه موارد، به نسبت زمان و تلاشي كه صرف كلاس هاي گروهي مي كنيد، بازده چشم گيري دريافت نخواهيد كرد. دو دليل براي اين مشكل وجود دارد. اولين مورد اين است كه سرعت پيشرفت كلاس به ضعيف ترين زبان آموز كلاس بستگي دارد. دوم اين كه يادگيري زبان يك فرآيند نسبتاً شخصي است – به طور طبيعي افراد برخي از كلمات يا موضوعات را ساده تر از ديگران مي آموزند، بنابراين يك كلاس نمي تواند به نيازهاي شخصي تك تك زبان آموزان پاسخ بدهد.

به عنوان مثال، وقتي در كلاس هاي زبان روسي شركت مي كردم، با توجه به اينكه قبلاً اسپانيايي ياد گرفته بودم صرف فعل ها برايم ساده بود. اما براي يكي از همكلاسي هاي انگليسي زبانم كاملاً چالش برانگيز بود. در نتيجه، در طول كلاس بايد منتظر او مي مانديم. يك همكلاسي آلماني هم داشتم كه با سرعت بيشتري حتي نسبت به من زبان روسي را ياد مي گرفت بنابراين من وقت او را مي گرفتم. در واقع هرچه كلاس بزرگتر باشد، كارايي كمتري خواهد داشت. براي اثبات اين موضوع شما را به تعداد كثيري از زبان آموزان كه در مدارس شلوغ و پر جمعيت زبان آموخته اند و البته چيزي ياد نگرفته اند ارجاع مي دهم.

۴- با ۱۰۰ كلمه متداول شروع كنيد. همه واژگان يكسان نيستند. برخي بازده بهتري نسبت به سايرين دارند. به عنوان مثال، وقتي در بوئنوس آيرس زندگي مي كردم، با مردي آشنا شدم كه ماه ها با برنامه روزتا استون (Rosetta Stone) كار كرده بود (توصيه نمي شود). من چند هفته با يك معلم كار كرده بودم، اما از اينكه چگونه او با وجود ماه ها مطالعه و زندگي در آنجا نمي توانست حتي ابتدايي ترين مكالمه ها را انجام دهد تعجب مي كردم.

بيشتر واژگاني كه او ياد گرفته بود مربوط به وسايل آشپزخانه، اعضاي خانواده، پوشاك و اتاق هاي خانه بود. اما نمي توانست از كسي بپرسد كه در كدام قسمت شهر زندگي مي كند.

با ۱۰۰ كلمه معمول شروع كنيد و تا جايي كه مي توانيد با آنها جمله بسازيد. به اندازه اي گرامر ياد بگيريد كه بتوانيد اين كار را انجام دهيد و تا زماني كه تسلط كافي را بدست نياورده ايد دست از تلاش بر نداريد.

۵- يك فرهنگ لغت جيبي همراه خود داشته باشيد. اين كار بيش از آنچه تصور مي كنيد مي تواند كمك كننده باشد. من يك برنامه فرهنگ لغت انگليسي و اسپانيايي روي تلفنم دارم و در تمام مدتي كه در كشورهاي اسپانيايي زبان زندگي مي كردم از آن استفاده مي كردم. دو هفته اول در برزيل، تنبل بودم و برنامه انگليسي-پرتغالي را دانلود نكردم. و عليرغم اينكه با اصول ابتدايي زبان پرتغالي آشنايي دارم، در طول اين دو هفته به سختي مكالمه مي كردم.

براي مطالعه ادامه مطلب كليك كنيد...